پاتوق چچلا



سلام...
سلام چچلای عزیز به وبلاگ خودتون خوش اومدین امیدوارم از وبلاگ چچلا راضی باشین منتظر نظرات و پیشنهادها و انتقادات شما چچلا هستم هر روز به وبلاگ سربزنین تا بتونیم چچلا رو به اوج برسونیم ...

:: برچسب‌ها: چچل,

نویسنده : چچل خان تاریخ : شنبه 8 شهريور 1398

 




نویسنده : چچل خان تاریخ : شنبه 19 مهر 1393

 امروز جمعه نیست ...



" آقای " من ...



قرار نیست که فقط غروبهای " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "



سراغت را بگیریم ...



قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...



آری ...



" شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...



" یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...



" دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...



" سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...



" چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...



یا بن الحسن



دوریت " درد " بی " درمان " است



ای " پسر فاطمه "



امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است 



السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )




نویسنده : چچل خان تاریخ : شنبه 19 مهر 1393

 برچهره دلربای مهدی صلوات

انتظارش انتظارم سیر کرد
آنکه می خواهد بیاید دیر کرد
تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن ؟
آمدن … رفتن … ندیدن … سوختن …




نویسنده : چچل خان تاریخ : شنبه 19 مهر 1393

 
 
 
 

همه گفتند: " او "که رفت.زندگی کن.

 

ولی کسی درک نکرد " او " زندگیم بود که رفت




نویسنده : چچل خان تاریخ : پنج شنبه 3 مهر 1393

 




نویسنده : چچل خان تاریخ : چهار شنبه 2 مهر 1393

 

 
 
اتل متل یه بابا
دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداكار                                         
اتل متل بچه‌ها
كه اونارو دوست دارن
آخه غیر اون دوتا
هیچ كسی رو ندارن
مامان بابا رو می‌خواد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه
وقتی كه از درد سر
دست می‌ذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش می‌ده به بچه‌هاش
همون وقتی كه هرچی
جلوش باشه می‌شكنه
همون وقتی كه هرچی
پیشش باشه می‌زنه
غیر خدا و مادر
هیچ‌كسی رو نداره
اون وقتی كه باباجون
موجی می‌شه دوباره
دویدم و دویدم
سر كوچه رسیدم
بند دلم پاره شد
از اون چیزی كه دیدم
بابام میون كوچه
افتاده بود رو زمین
مامان هوار می‌زد
شوهرمو بگیرین
مامان با شیون و داد
می‌زد توی صورتش
قسم می‌داد بابارو
به فاطمه، به جدش
تو رو خدا مرتضی
زشته میون كوچه
بچه داره می‌بینه
تو رو به جون بچه

بابا رو كردن دوره
بچه‌های محله
بابا یه هو دوید و
 زد تو دیوار با كله
هی تند و تند سرش رو
بابا می‌زد تو دیوار
قسم می‌داد حاجی رو
حاجی گوشی رو بردار
نعره‌های بابا جون
پیچید یه هو تو گوشم
الو الو كربلا
جواب بده به گوشم
مامان دوید و از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می‌گفت
كشتند بچه‌هارو
بعد مامانو هلش داد
خودش خوابید رو زمین
گفت كه مواظب باشین
خمپاره زد، بخوابین
الو الو كربلا
پس نخودا چی شدن؟
كمك می‌خوایم حاجی جون
بچه‌ها قیچی شدن
تو سینه و سرش زد
هی سرشو تكون داد
رو به تماشاچیا
چشماشو بست و جون داد
بعضی تماشا كردن
بعضی فقط خندیدن
اونایی كه از بابام
فقط امروزو دیدن
سوی بابا دویدم
بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون
هی به خودم پیچیدم
درد غربت بابا
غنیمت َنبرده
شرافت و خون دل
نشونه‌های مرده
ای اونایی كه امروز
دارین بهش می‌خندین
برای خنده‌هاتون
دردشو می‌پسندین
امروزشو نبینین
بابام یه قهرمونه
یه‌روز به هم می‌رسیم
بازی داره زمونه
موج بابام كلیده
زنده یاد سپهر
قفل در بهشته
درو كنه هر كسی
هر چیزی رو كه كشته
یه روز پشیمون می‌شین
كه دیگه خیلی دیره
گریه‌های مادرم
یقه تونو می‌گیره
بالا رفتیم ماسته
پایین اومدیم دروغه
مرگ و معاد و عقبی
كی میگه كه دروغه؟



نویسنده : چچل خان تاریخ : چهار شنبه 2 مهر 1393

 افسران -  نخستین عملی که در قیامت آن می‌‏نگرند چیست؟




نویسنده : چچل خان تاریخ : چهار شنبه 2 مهر 1393

 افسران - بصیرت




نویسنده : چچل خان تاریخ : چهار شنبه 2 مهر 1393

 انقلابیون یمن


افسران - اینجا یمن... انقلابیون یمن



نویسنده : چچل خان تاریخ : چهار شنبه 2 مهر 1393

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به پاتوق چچلا مي باشد.